y_key" content="c966eab1edfbcdf9 خدا دوست دارد منو تو بخندیم...: November 2010

Wednesday, November 10, 2010

امشب از اشک برایم گفتی

امشب از یکسره آغوش تو باز
یاد تنهایی بی مثل خدایم امشب
یاد زیبای بهاری در راه
یاد تو
یاد نگاهت که مرا بُغض سراپا خفته است
مهربانا...
تو مرا درک نهایت هستی
تو سراسر همه ایام رفاقت هستی
 تو همان شأن پُر از شیدایی
خالصم از ته دل
با همه جان
باورم باش که آبی...
تو روانم باشی...
بهنام۲۰/۸/۸۹

Friday, November 5, 2010

کمی رخسار را شستم
برایت آب آوردم
تو تن را تازه تر کردی
به چشمم خیره تر بودی
تو دیدی لذت عشقم
به عشقم ناز میکردم
چه من را بی نصیبی تو
به هنگامی که من مستم
برایم دست و دل بازی
هنوز از خواب میگویی
هنوز از چشمه آبی
سراسر رنگ مهتابی
چه میشد لمحه ای بودی
در این ایام طوفانی...